از ديدگاه حقوق بشر انجمن حجتيه و نيروهاي لاييك و حزب الله به يك اندازه حق فعاليت دارند
اين مصاحبه شبانگاه شنبه ا مرداد 84 به صورت تلفني انجام شد و روزهاي دوشنبه و سه شنبه درنوبتهاي مختلفت از شبكه تلويزيوني فارسي زبان و برون مرزي «هما» پخش شد. آقاي داريوش سجادي مجري برنامه پس از ذكر مقدمهاي درباره اخبار منتشر شده در روزهاي اخير مبني بر اينكه انجمن حجتيه در شكلگيري نتايج رخداد انتخابات سوم تير و پيروزي احمدينژاد و دستيابي او به رياست جمهوري نقش داشتهاست گفت:
ترجيح داديم كه وجوهي از عملكرد اين انجمن را براي شما بازگو كنيم. من ابتدائاً از آقاي باقي و جناب آقاي تفرشي تقاضا ميكنم براي شروع بحث اگر سلامي خدمت بينندگان ما دارند بفرمايند كه بعد وارد بحث شويم. جناب آقاي باقي در خدمت ما هستيم.
باقي: به نوبه خودم سلامي تقديم ميكنم خدمت شما و شنوندگان محترم و منتظر ادامه برنامه هستم.
سجادي: خواهش ميكنم آقاي تفرشي شما هم بفرماييد
تفرشي: با سپاس از شما و عرض ادب و سلام خدمت شما و شنوندگان برنامه اميدوارم مطالبي ارائه كنم كه براي شنوندگان محترم مفيد واقع شود.
سجادي: بسيار خوب بنده هم به سهم خودم سپاسگزارم اجازه بدهيد من براي ورود به بحث اشاره ابتدايي داشته باشيم به تاريخچه انجمن حجتيه جناب. آقاي تفرشي اين سوال را ابتدا از شما مطرح ميكنم تا آنجايي كه بنده در جريان هستم ظهور انجمن حجتيه باز ميگردد به سالهاي دهه 20 و تلاشي كه اين انجمن در راستاي اهداف تعريف شده خودش انجام داد اجازه بدهيد اين اهداف و تاريخچه را شما بيشتر براي ما باز كنيد.
تفرشي: انجمن حجتيه مثل خيلي از جريانهاي سياسي و غير سياسي مذهبي پس از تحولات 28 مرداد1332 است. در واقع بنيانگذار انجمن مرحوم شيخ محمود تولايي يا شيخ محمود حلبي كه بيشتر به نام حلبي مشهور است پس از يك دوره فعاليت مستمر سياسي در مشهد و شناخته شدن به عنوان يكي از مهمترين فعالان سياسي در استان خراسان در دوران ملي شدن صنعت نفت و سالهاي منتهي به كودتاي 1332 از سياست زده و منزجر ميشود و به يك بنبست سياسي ميرسد كه جريانان سياسي مشكلات مملكت را حل نميكنند. اگر به اسناد سري و اسناد فرماندهان نظامي ارتش در سالهاي 27-28 تا 32 نگاه كنيد نام شيخ محمود حلبي در همه اين اسناد وجود دارد در انتخابات مجلس هفدهم كانديد مجلس در مشهد بوده البته شانس انتخاب زيادي هم داشته اما انتخابات سيزدهم در مشهد نافرجام ماند و كرسي منطقه معطل ماند بعد از سال 32 آقاي حلبي از سياست به شدت كناره ميگيرند به صلاحديد بعضي از علما و آقاي بروجردي به اين نتيجه مي رسند كه فعاليت سياسي و فعاليت فرهنگي تبليغي كنند و دست به تاسيس انجمن حجتيه مهدويه ميزنند كه در عرصه عمومي شهرت داشته به انجمن ضد بهائيت. تصور آقاي حلبي اين بود كه خطر اصلي در ايران روي بي ديني و به اصطلاح كمرنگ شدن نقش تشيع در سلطنت و پادشاهي ايران است بنابراين بايد تلاش كرد تا هيئت حاكمه ايران را به سمت خطر بهائيت تقويت كرد و در واقع شاه را به وظايف خود به عنوان تنها پادشاه كشور شيعه جهان آشنا كرد.
سجادي: بسيار خوب. من استفاده كردم و اگر لازم شد دوباره به موضوع برميگرديم.
جناب آقاي باقي همانطور كه جناب آقاي تفرشي هم اشاره كردند انجمن انگيزه اوليه و ابتدايي خودش را در راستاي مبارزه و با فرقه بهايي اعلام كرد. اما علي رغم اين مشاهده ميشد كه چه در قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از سوي نيروهاي انقلاب خصوصاً از جانب شخص آيت الله خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي به شدت به اين انجمن برخوردهاي تند صورت ميگرفت دليل اين را شما در چه چارچوبي ارزيابي ميكنيد خصوصاً از اين جهت كه خاطرم هست شما نخستين كسي بوديد كه در برخورد با انجمن از اصطلاحي استفاده كرديد مثلاَ در هفته نامه هاجر تحت عنوان اكوسيستم اجتماعي و حق حيات و چرخه زيستسياسي انجمن در همان اكوسيستم اجتماعي در چرخه حيات. من در خدمت شما هستم جناب آقاي باقي.
باقي: اجازه بدهيد من سوال شما را دو بخش كنم. و در دو بخش پاسخ دهم
بخش اول اينكه چرا نيروهاي انقلاب با انجمن حجتيه بخصوص اوايل انقلاب اسلامي بشدت مخالفت كردند و بخش دوم در مورد حق فعاليت هاي انجمن حجتيه.
براي پاسخ دقيقتر به پرسش اول بايد برگرديم به تاريخچه انجمن. من فكر ميكنم لازم است نكاتي كه آقاي تفرشي فرمودند و خيلي مفيد و مختصر هم بيان كردند يك نكته به آن اضافه كنم كه ما را به پاسخ به پرسش ياري بدهند آن هم اين است كه هنگامي كه تاريخچه انجمن و شكل گيري آن مورد بررسي قرار ميگيرد كساني كه پيدايش انجمن حجتيه را مجزا و مستقل از جغرافياي شكلگيري آن و جغرافياي اجتماعي و سياسي دوراني كه او ظهور كرده مينگرند دچار نگرش هايي ميشوند كه خيلي استوار نيست و حتي بعضيها هم اسير توهم توطئه ميشوند مثلا ميگويند پيدايش انجمن حجتيه بر اساس نظريه فرقهسازي استعمار است و نيروهاي استعماري ميخواستند فرقه و ضد فرقه بسازند تا نيروهاي جامعه را در گير كنند و بعضي ها هم معتقدند كه اساسا انجمن حجتيه به انگشت اشاره سازمانهاي امنيتي شكل گرفته براي به انحراف كشاندن مسير مبارزه. اين نقطه نظرات به اين دليل است كه پيدايش انجمن را مستقل از جغرافياي اجتماعي ميدانند كه انجمن در آنها ظهور كرده. به اعتقاد من انجمن حجتيه محصول طبيعي يك دوره تاريخي بود. من تاكيد مي كنم «محصول طبيعي» نه «توطئه» و نه يك انگيزه سياسي و يك دسيسه.
سجادي : در واقع اينطور كه من فهميدم شما ميفرماييد انجمن فرزند زمانه خودش بود؟
باقي: دقيقا. به عبارت ديگر اگر ما به آن زمان برگرديم كه از يك طرف جنبش مشروطه را پشت سر گذاشته و در واقع به زعم مردم همان كساني كه علل محدثه انقلاب مشروطه بودند و چه بسا باني آن بودند. همانها باعث شكست آن شدند (نيروهاي مذهبي و روحانيت) بعد از آن هم در جريان نهضت ملي نفت اين تجربه تكرار ميشود. بعضي به اين نتيجه ميرسند كه روحانيت هر گاه به عرصه سياست وارد شد زيانها و خسارتهايي را به اعتقادات مردم وارد كرد و به خاطر نتايجي كه نسبت به مشروطه و نهضت ملي ببار آورند و مردم آنرا از چشم روحانيت ديدند آن هم در جامعة اي كه اعتقادات مردم وابسته به اعتبار روحانيت و پايههاي اخلاقي جامعه ماخوذ از اعتقادات مذهبي مردم است يك مثلث به هم پيوسته از «اعتبار روحانيت» و «اعتقادات» و «اخلاق» جامعه وجود دارد در نتيجه باورهاي مذهبي متزلزل ميشود اين بعلاوه رشد جريان بهاييت است كه آن رشد جريان بهاييت با استفاده از همين زمينه اجتماعي بود كه مردم يك مقداري اعتقاداتشان متزلزل شد و آن اعتماد عميقي كه قبلا داشتند را از دست دادند در اين شرايط است كه آقاي حلبي به اين نتيجه ميرسد كه روحانيت براي حفظ خودش و براي اعتبار خودش در بين مردم و به خاطر اعتقادات مردم و اخلاقيات جامعه بهتر است كه از سياست كناره بگيرد و به قول روحانيت وظيفه آنها تبليغ احكام و ارشاد عوام است. به اين جهت است كه تاكيد ميكنم انجمن حجتيه محصول طبيعي آن دوره بود. اين نكته را اضافه ميكنم به اين دليل كه در واقع وقتي به دوره انقلاب ميرسيم بهتر و منصفانهتر بشود تحليل كرد. كساني كه به اين نكته كليدي و اساسي توجه ندارند و اسير توهم توطئه ميشوند يا اعتقاد دارند كه انجمن حجتيه اساساً عروسك خيمهشب بازي ساواك است و با اين ديد نگاه ميكنند اما اگر ما نگاه جامعهشناسانهتر بيندازيم خواهيم ديد كه انجمن حجتيه يك چتري بود كه در واقع كساني كه ميخواستند فعاليت مذهبي اجتماعي داشتهباشند اما هزينه مبارزات سياسي را ندهند داخل انجمن ميآمدند و برخي از كساني كه ميخواستند كارهاي سياسي كنندميآمدند زير چتر انجمن حجتيه پنهان ميشدند و فعاليت ميكردند به همين دليل است كه مي بينيد نيروهاي زيادي از نيروهاي چپ ماركسيست تا نيروهاي چپ مذهبي از انجمن حجتيه بيرون آمدند اما دليل اصلي موضعگيريهاي حادي كه در اوايل انقلاب نسبت به انجمن حجتيه وجود داشت خط و ربطهايي بود كه برخي از عناصر انجمن با ساواك داشتند و يا اسنادي كه درباره آنها منتشر ميشد و همچنين اينكه انجمن حجتيه مرجع تقليدي را برگزيده بود كه اين مرجع تقليد چندان علاقهاي به سياست نشان نميداد و نسبت به انقلاب گرچه موضع مخالف نداشت، موضع همراهي هم اتخاذ نميكرد اما اين توضيح مقدمه ميشود براي پاسخ من به سوال دوم. اينكه آيا اگر انجمن حجتيه ديدگاههايي مخالف انقلاب يا مخالف مسئولان نظام جمهوري اسلامي داشته باشد بايد حق فعاليت انجمن سلب شود؟ اين چيزي است كه در تمام 24 سال گذشته رخ داده به اعتقاد من انجمن حجتيه مانند ساير جريان ها و گروههاي سياسي مذهبي ديگر از حق مسلم فعاليت برخوردار است. قانون اساسي جمهوري اسلامي تاكيد ميكند كه تشكيل اجتماعات و احزاب آزاد است بنابراين ما هم همانطور كه از حق فعاليت كانون نويسندگان و جريانهاي لائيك دفاع ميكنيم يا از حق فعاليت اجتماعي و سياسي گروه و احزاب ديگر دفاع ميكنيم طبيعي است بايد از حق فعاليت انجمن حجتيه نيز دفاع كنيم. به چه دليل ديگران حق فعاليت سياسي داشته باشند و انجمن حجتيه محروم باشد؟ انجمن حجتيه هم بايد بتواند مانند بقيه گروهها آزادانه طبق قانون اساسي از اين حق مسلم حقوق بشري خودش استفاده كرده و ديدگاههايشان را بيان كند و كساني كه اين ديدگاهها را بر نميتابند آن را نميپذيرند مورد نقد قرار دهند. اصطلاح اكوسيستم اجتماعي كه شما فرموديد همان است كه در واقع اين نگاه حقوق بشري و اين تفكري است كه ميگويند جامعه هم مانند طبيعت است همانطوري كه چرخه حيات و چرخه طبيعت به گونهاي هست كه همه موجودات بايد باشند اگر يكي از موجودات زنده از بين بروند يكي ديگر تكثير ميشود و تعادل اين چرخه زيستي به هم ميخورد در جامعه هم انصار حزب الله، نهضت آزادي و كانون نويسندگان، جريان لائيك و انجمن حجتيه هر كدام از اينها بخشي از واقعيات اجتماعي هستند و تفكر و بيان و يا جريان و لايههايي ازجامعه را نمايندگي ميكنندو از ديدگاه حقوق بشري همه به يك اندازه حق فعاليت دارند و اين حق را نميشود از هيچكدام گرفت.
سجادي: بسيار خوب. اما يكي از دلايلي كه به طور كلي اين موضوع را امروز انتخاب كرديم كه به بحث بگذاريم مسالهاي بود كه مخصوصا بعد از برگزاري نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران پيش آمد و سخناني بود كه از سوي برخي از شخصيتها و محافل سياسي مطرح شد دال بر اينكه اين انتخابات و جناح پيروز انتخابات را به نوعي منصوب به انجمن حجتيه كردند و پيروزي اينها را خيز انجمن حجتيه براي تصاحب مراكز قدرت تلقي كردند تا جايي كه آيت الله توسلي عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام (اين طوري كه بر روي تلكسهاي خبري آمد) هفته گذشته مواضع بسيار تندي در جلسه مجمع گرفتند و تاكيد كردند ( عين جمله ايشان كه ديروز يك جمله از آيت الله خميني مطرح كردند) مبني بر اينكه حجتيهاي مبارزه را حرام مي دانستند و امروز انقلابيتر از انقلابيون شده اند البته اينجا مسئلهاي كه قابل طرح است اين است كه واقعيت آن است كه انجمن حجتيه همانطوري كه جناب آقاي باقي و جناب آقاي تفرشي تاكيد كردند پرهيز داشتند از در حضور سياست لااقل تا قبل از انقلاب. الان سوالي كه مطرح ميشود اين است كه انجمني كه يكي از اصولش پرهيز از سياست بوده اولاً چرا حال متكي به سياست و حضور در سياست شده و ثانياً آيا واقعا اين پيروزي انتخابات را بايد پيروزي حجتيه تلقي كرد براي تصدي بر مصادر قدرت؟ آقاي تفرشي در خدمت شما هستم.
تفرشي: خواهش ميكنم. ببينيد اگر چه بخواهيم محورهاي اصلي انديشهاي انجمن حجتيه را از بدو تاسيس از سال 1335 به آن توجه كنيم شايد بشود آن را به سه محور تقسيم كرد.
يكي گرايش مخالف با ديدگاه تعقلي در شيعي
دوم عشق ورزيدن به مقام امام عصر و مخالفت با جريانهايي كه ضد مهدويت عمل ميكنند. و عمدتاً بهائيت.
سوم دفاع شديد از تز جدايي دين از سياست و تلاش براي (همانطوري كه آقاي باقي فرمودند) ارشاد عوام. در همين سالي كه انجمن حجتيه تاسيس شد در سال 1335 وقايعي در ايران روي ميدهد كه تقريبا در همان اوايل تاسيس دبيرستان علوي در تهران در دبيرستان علوي در واقع هدف انسان سازي بوده و براي اينكه جوانها و فرد فرد را بسازد باصطلاح براي ساخت محيط. طوري كه باصطلاح نتيجه طبيعي ورود روحانيون و نيروهاي مذهبي در سياست موجب سرخوردگي از ان . ... بنابراين ميرسيم به آنجايي كه شما فرموديد ببينيد ما ميخواهيم مسائل روزمان را با فرافكني حل كنيم و به ديگران فحش سياسي بدهيم و جدي تحليل كنيم. انجمن حجتيه الان به صورت سازمان يافته از نظر تعداد و از نظر شدت فعاليت در حدي نيست كه بخواهد مقدرات كشورمان را عوض كند مجلس تعيين كند و رئيس جمهور تعيين بكند و در اوج فعاليت ها در رژيم شاه كه اين جريانات داشته كه فعاليت سياسي انجام دهد و نه اينچنين تواني را. ولي اگر دنبال اين نكته باشيم براي طعنه زدن به كساني كه قبلا مخالف جريان سياسي بوده اند و الان دارند تلاش سياسي ميكنند مثل آيت الله خزعلي و آيت الله مصباح يزدي و ديگران شايد به عنوان فحش و طعنه سياسي بشود پذيرفت و اين تفكر مثلاً كساني كه ضد انقلابي نبوده اند و سهمي در انقلاب نداشتهاند حالا آمدهاند و انقلاب را مال خود كردهاند. در اين صورت ميتوانيم بگوييم ( يعني اگر واقعا انجمن حجتيه همانطوري كه آقاي تاج زاده در آستانه انتخابات گفتهاند) كساني كه طرفدار انجمن حجتيه هستند مخالف شركت در انتخاباتند اين به نظر من يك خامدستي سياسي است و تلاش براي ساده انگاشتن تحولات سياسي كه در كشور ما ميگذرد. اينكه به گردن ديگران بيندازيم و دشمنان فرضي براي خودمان فرض كنيم، مشكلات ما را حل نميكند و باصطلاح توهم توطئه دردي را دوا نميكند يكي از مثالهايي كه ميشود در اين باره زد همانطور كه آقاي باقي فرمودند نشان دادن تئوريهاي توطئهايي كه در تداوم حركت انجمن حجتيه من صادقانه خدمت شما بگويم همانطوري كه ملاحظه ميفرماييد تصور عوامانه يك عده كه فكر ميكنند يك سازمان مخوفي است يك دست همه فكر ميكنند يك عده آدم آهني هستند كه همه به يك جهت و يك خط حركت ميكنند ولي وقتي كه واقعگرايانه بياييد و به داخل نگاه كنيد ميبينيد كه بعضيها واقعاً در داخل سازمان مثل هر سازمان ديگري جناحبندي و كشاكش وجود دارد عده اي هستند كه طرفدار روحانيت هستند و عدهاي هستند كه عقيده مذهبي دارند و عدهاي ضد بهائيت. گروه اول با انجمن حجتيه مخالفت ميكنند تلاش مي كنند اذيتشان كنند افرادشان را دستگير كنند وگروه دوم هم از آنها حمايت ميكنند اين تصور كه ما ميگوييم يك عدهاي سياست كلي مملكت را تعيين ميكنند و اين به فحاشي عمومي تبديل ميشود ولي به نظر من تفكر انجمن حجتيه نميتواند در انتخابات اخير كه منجر به شكست اصلاحطلبان شد دخالت داشته باشد مگر شما بگوييد كساني كه در گذشته سياسي نبوده اند الان آمدهاند سياسي شدهاند . براي اين كه نيروهاي انقلابي را كنار بگذارند شايد از آن جهت بشود. ولي به نظر من انجمن حجتيه به طور سازمان يافته و مشخص در انتخابات اخير نقشي نداشتهاند.
سجادي: اما جناب آقاي باقي به هر حال متفق القول هستيد كه يكي از بزرگترين ويژگيهاي انجمن حجتيه اجتناب از سياست بود و متكي به اين بود كه دين صرفاً مسئول مسائل شخصي مومن است اگر اين را به عنوان يكي از مباني حجتيه بپذيريم و اكنون هم بپذيريم كه حجتيه تلاش كرده كه در مسائل سياسي قرار بگيرد بالاخره اين به معناي تجديد نظر طلبي انجمن حجتيه در آن اصل اجتناب از سياستش هست كه اكنون به اين مطلب رسيده كه وارد حوزه سياست شده و حتي قلمرو حكومت را در دست بگيرد؟
باقي: اين در صورتي است كه ما بپذيريم اين كار يا خبري كه توسط بعضي ها مطرح شده كه انجمن حجتيه در اين انتخابات نقش داشته و تعيين كننده بوده قرين به صحت است يا خير. به همين جهت من فكر ميكنم در ادامه فرمايشات جناب آقاي تفرشي خوب است كه چند نكته اضافه كنم. من هم مثل ايشان معتقدم در واقع اين بيان و تعريف يك نوع گريز از پذيرش يك واقعيت غير منتظرهاي است كه بسياري از چهره هاي سياسي پيش بيني نمي كردند وچون اين پديده رخ داده برايشان قابل هضم نيست لذا سعي ميكنند به گونههاي مختلفي آن را به گردن ديگران و به گردن عواملي بيندازند كه خارج از اختياراتشان است يعني به جاي اينكه سهم و نقش خودشان را در شكلگيري اين رخداد يا پيدايش اين اتفاق دريابند به گردن عوامل ديگر مياندازند . نكته ديگر اينكه در جامعه ما و در طي سالهاي گذشته هميشه يك رشته برچسبهايي توليد كردهايم برچسبهايي كه در ارزيابي براي سادهسازي مسائل بكار رفته و براي اينكه خيليها ميخواهند زحمت انديشيدن و فهم و تفهم يك واقعه يا مسئلهاي را به خود ندهند سادهسازي ميكنند لذا بعضي از چهرهها را تبديل به چماق و غيره ميكنند مثلا يك دوره ميگفتند «بني صدري» يك دوره ميگفتند «انجمني» و يا در يك دوره هر اتفاقي كه ميافتاد هر برگي كه از درخت ميافتاد به جريان سيد مهدي هاشمي ربط ميدادند. اين برچسب ها هميشه يك راههايي بوده براي سادهكردن مسالهها و براي ساقط كردن خودشان از انديشيدن و اما دليل اينكه عرض كردم چنين حرفي قرين به صحت نيست به سبب اينكه اساساً تحليل بايد مستند به دليل به نظر من خبر باشد. اظهاراتي كه برخي از بزرگواران در آن ايام داشتهاند مدعاي بدون دليل بودند كه هيچ خبر مستندي بر آنچه كه گفتند وجود نداشته البته برخي از آنها اشاره ميكردند كه چون آقاي مصباح به مسجد جمكران رفته و فرض كنيد كه نماز براي اين انتخابات و پيروزي احمدي نژاد خوانده پس مربوط به انجمن حجتيه است. و خود همين تصور معلول اشتباهات ديگري است در واقع چند جريان متفاوت است يعني جريان مصباح يزدي و جريان انجمن حجتيه ويا حتي جريان لنكراني و اين جريانات متفاوت و مستقل از هم بودند كه گاهي در برخي مواضع به هم نزديك يا در برخي مواضع از همديگر دور ميشدند و چون اينها را يكسان ميپندارند و فكر ميكنند هر كس به جمكران رفت و يا هر كس كه از موضع توسل به امام زمان يك چيزي مطرح كرد كه انجمن حجتيه شبيه آن را ميگفت آن هم انجمني است كه به نظر من چندان موجه نيست و حيرتآور اين است كه نه تنها انتخابات بلكه بسياري از اتفاقات را از جمله همين اتفاقي كه همين روز گذشته رخ داد. به انجمن حجتيه نسبت دادند مثلا روز گذشته آقاي مصطفي طباطبايي كه از نويسندگان زبر دست قديمي است بازداشت شدند. ايشان اعتقاد دارند (چون خودشان مجتهد هستند) نماز جمعه را با عدهاي از علاقمندانشان در خانه اقامه كنند با برخورد و ممانعت روبرو شده كه روز گذشته در كرج وقتي كه نماز را مي خواندند توسط اداره مفاسد اجتماعي بازداشت شده اند اينطور كه گزارش شده يازده خانم با آنها بوده اند. همه آزاد شده اند به جز 8 نفر از جمله آقاي طباطبايي. نكته جالبي كه من شنيدم از بعضي افراد اين بود كه ميگفتند بازداشت آقاي مصطفي طباطبايي و دوستان ايشان يكي از برنامه هاي انجمن حجتيه است. يعني در واقع همان برچسبي كه افراد را آسوده ميكند از زحمت فهم مسائل و اينكه هر چيزي اتفاق ميافتد براحتي ربط ربط بدهند به انجمن حجتيه بدون اينكه دليل يا مدركي براي آن داشته باشند آخرين جمله من اين است كه بر فرض كه چنين باشد فرض ميبريم بر اينكه انجمن حجتيه يك نقشهاي طي چند سال اخير داشته و تشكيلاتي كه واقعاً (من اعتقاد ندارم كه به اين معنا وجود داشته باشد) انجمن حجتيه امروز به عنوان يك تفكر وجود دارد و نيرومندتر از گذشته هم وجود دارد اما به عنوان تشكيلات، بسيار بسيار نحيفتر و ضعيفتر از آنچه كه در دو دهه پيش وجود داشت ميباشد. حال ميخواهيم فرض را بر اين بگيريم كه چنين بوده است اساساَ يك تشكيلات نيرومند مخفي بوده كه اگر چنين بود دستگاههاي سياسي تا حالا با آن برخورد كرده بودند اما اگر چنين باشد و تشكيلاتي فعال شده باشد و در انتخاباتي موفق شده باشد كسي را به رياست جمهوري برساند آيا اين دليل بر طرد اين گروه ميشود؟ در واقع ميخواهم برگردم به همان نكته قبلي كه بر فرض كه انجمن حجتيه، يك گروه مذهبي تصميم گرفته باشند فعاليت سياسي كنند درست است كه تجديد نظر محسوب ميشود اما اين حقش است كه تجديد نظر كند. تجديد نظر كردن حق مسلم افراد است كه حتي ميتواند مشي مذهبي را تبديل به مشي سياسي كند و حتي بلعكس انجام دهد و يا ديدگاههايشان را احيانا بر اثر تجارب و مرور زمان تغيير بدهد و اين هم دليل نميشود كه اگر انجمن حجتيه چنين نقشي داشت حق حيات با حق فعاليت از او سلب شود يا طرد شود.
سجادي: بسيار خوب جناب آقاي باقي اما يك مسئلهاي كه غير قابل كتمان است اما فرا تر از آن الان اين مسائل ضد حجتيه كه مطرح ميشود در چارچوب رقابت هاي سياسي بخواهيم قرار بدهيم اما يك واقعيت غير قابل كتمان است اما اينكه شديدترين مواضع نقدگرانه را از طرف شخص آيت الله خميني در خصوص انجمن مشاهده كرديم علت اين مواضع تند امام خميني نسبت به انجمن حجتيه چه ميتوانست باشد. آقاي تفرشي در خدمت شما هستم.
تفرشي: عرض به حضور شما برسانم چيزي كه شما ميفرماييد بايد از نظر تاريخي طبقه بندي شود ما در سال هاي پيش از انقلاب يعني تا پيش از شكلگيري و اوج انقلاب (منظورم تا سال 56 است كه 1977 ميلادي است) شواهد و مداركي داريم انجمن حجتيه كه لااقل و يا دستكم بخشهايي از اعضاي انجمن حجتيه ارتباط كم يا زيادي با آيت الله خميني داشتهاند ولي بطور كلي همانطوري كه جناب آقاي باقي فرموده اند به دليل اينكه انجمن حجتيه مخالف فعاليتهاي عملي و فعاليتهاي حرفهاي سياسي بود طبيعتاً مرجع تقليدشان آيت الله خميني نبود. بيشتر اينها مقلد آقاي خويي بودند و افراد ديگر هم فعاليت سياسي نداشتند طبيعتاً خصوصا از اين جهت با توجه به رقابتهاي سياسي مراجع همديگر طرفداران انجمن حجتيه نيروهاي مطلوبي براي آيت الله خميني نبودند و اما آيت الله خميني در سال هاي پيش از انقلاب به طور آشكار براي انجمن حجتيه صحبت نكردند و حتي تلويحاً هم چيزي از آنها مشاهده نشد ممكن است در خفا و خصوصي صورت گرفته باشد. اما اولين بار در سخنراني سالگرد هفت تير 1362 ايشان به طوري نسبتا صريح اشاره كردند در سخنرانيشان كه يك جريان عافيت طلبي هستند كه مردم و جامعه از ايشان ضربه زيادي خوردند و اينها قدرت را خلاف اسلام مي دانند و بعد هم منجر به اعلاميه انجمن حجتيه شد كه فعاليتهايشان بخاطر اينكه گفته ظن اين ميرود كه منظور آيت الله خميني انجمن حجتيه باشد تعطيل شد.
از سال 62 نشانه آشكاري نداشته و طبيعتاَ دلخوشي هم از انجمن نشان ندادند ولي آشكارا مخالفتي عليه انجمن ابراز نشده. اگر توجه داشته باشيد انجمن حجتيه درست در زماني مورد حمله قرار گرفت كه رقيب و دشمن سرسخت اين انجمن در سال هاي بعد از انقلاب مورد حمله همديگر قرار گرفتند. در سالهاي پيش از انقلاب فقط هدف عمده انجمن حجتيه تبليغ بهائيت بود در روزهاي نخستين انقلاب انجمن حجتيه حملاتش را بيشتر عليه ماركسيست سازمان داد و حزب توده و كمونيزم. كما اينكه حزب توده هم همين كار را در مورد انجمن حجتيه ميكردند و انجمن حجتيه هم عليه تودهاي ها اعلاميه هايي منتشر ميكردند هر اتفاق ديگر كه در طرف مقابل تودهايها اعلاميه و طرفداران انجمن حجتيه در دستگاه مختلف انقلابي منتشر ميكردند صحبتي كه من دارم اين است كه مواضع آيت الله خميني در مورد انجمن حجتيه يك شبه پيش نيامد. بلكه بتدريج پيش از انقلاب و بعد از انقلاب يكسان نبود بنابراين اينكه بگوييم آيت الله خميني از اول با انجمن حجتيه مخالف بود و تا آخر هم مخالف بود به نظر من سخن كاملاً دقيقي نيست بلكه يك روند دراز مدت بود.
سجادي: تشكر ميكنم آقاي تفرشي. اما جناب آقاي باقي من كماكان روي سوال خودم مصرم حالا صرف نظر از اينكه اختلافنظرهاي آيت الله خميني و انجمن حجتيه مسبوق به سابقهاي بود اما مشاهده ميشود كه (كماكان من اين را به عنوان مثال عرض ميكنم) در هفته گذشته خبرگزاري ايسنا جملهاي منسوب به آيت الله خميني را در صدر خبرها و سايت خودش قرار داد به اين مضمون كه تحت هيچ شرايطي نگذاريد اعضاي انجمن حجتيه در مصادر حكومت در آينده هم قرار بگيرند دليل اين دلنگراني شديد آيت الله خميني كه حتي آينده را مشروط به عدم حضور اعضاي انجمن كرده بود چه چيزي ميتواند باشد؟
باقي: ديدگاه هاي ايشان در مورد انجمن يك سيري داشت يعني اگر ما برگرديم به پيش از انقلاب انجمن حجتيه از مراجع مختلف سوال كرده بود و از آيتالله خميني هم سوال كرده بود ايشان هم مانند بقيه اجازه داده بودند كه انجمن حجتيه ثلث سهم امام را براي مصارف خود و فعاليت هاي فرهنگي خود مورد استفاده قرار بدهند اما چندي بعد نظرشان تغيير كرد. اخباري كه از طرف انقلابيون منعكس ميشد باعث نارضايتي و تغيير نگرش ايشان در مورد انجمن حجتيه شد.
بعد از انقلاب چون انجمن حجتيه يكي ازگستردهترين سازمانها و تشكيلات در ايران بود و به هر حال به دليل اينكه آنها افراد مذهبي بودند و در بخشي از حكومت كمك ميدانند مانند آموزش و پرورش كه نفوذ و حضور داشتند و حتي خيلي از نيروها كه از دل انجمن حجتيه بيرون آمده بودند در ارگان ها بودند يك احساس خطر و نگراني شديدي نسبت به انجمن حجتيه در ميان نيروهاي انقلابي به وجود آمد و يا شكل گرفت و نقطه عطف آن آنجايي بود كه يك هيئتي مامور شدند از طرف آيت الله خميني براي بررسي بعضي از اتهامات درباره انجمن و اسنادي كه در رابطه انجمن با ساواك منتشر شده بود و وقتي مراجعه به مركز اسناد كردند و ديدند اين اسناد در جاي خودش وجود ندارد و مفقود شده و بعد متوجه شدند كه يكي از مسئولين آنجا كه در انجمن حجتيه هم سابقه داشت در واقع اين اسناد را از آنجا خارج كرده اين نقطه عطفي بود كه باعث اوجگيري نگرش منفي ايشان و آن عكس العمل تند نسبت به انجمن حجتيه شد. نكته ديگر اينكه طبيعي است وقتي ديدند كه تفكر انجمن حجتيه بر جدايي دين و سياست بود (البته اين تعبير را بكار ميبريم و اين تعبير مسامحتاً درستي نيست. در بعضي از كتابهايم توضيح دادهام كه دين و سياست كه قابل تفكيك نيستند چون دين ماهيتاً سياسي است يك چيزي كه به جامعه شناخت دقيقي بايد بدهد جدايي نهاد دين و نهاد سياست است) حالا ما بايد بپذيريم كه در دورهاي شايع بود بنياد تفكر انجمن حجتيه بر جدايي دين و سياست است و برعكس آن شالوده فكري آيت الله خميني بر اين است كه دين عين سياست است و سياست عين ديانت است. وقتي كه در اين دو موضع اساسي اختلاف نظر وجود دارد طبيعي است كه ايشان اعتقاد دارند كه اگر روزي بخواهد انجمن حجتيه در كشور جايگاهي پيدا كند آن وقت اين نظام و موضع حكومت ديني از محتوي مورد نظر ايشان سقوط خواهد كرد در واقع شايد بشود گفت كه انجمن حجتيه ، عناصر سكولار مذهبي محسوب ميشوند كساني كه به لحاظ فردي و شخصي مذهبي هستند اما به لحاظ انديشه و فلسفه سياسي سكولارند. و اين با تئوري آيت الله خميني كاملا در تضاد بود. طبيعي است كه اينقدر ناهمخواني دارد كه در ايشان بودن انجمن حجتيه را قدرت به معناي نبودن تئوري و تفكر خودشان بدانند اين يك معناي تئوريك دارد اما نكتهاي كه مورد نظر من هست و قبلاً هم گفتم يك بحث اين است كه ما بگوييم حكومت را تحويل گروه ها و جرياناتي بدهيم كه خوب طبيعي است ما چنين نظري نداريم نكته اي كه من قبلاً گفتم و روي آن تاكيد ميكنم اين است كه طبق قانون اساسي فعلي جمهوري اسلامي كه ميگويد تشكيل احزاب و جمعيتها و اجتماعات آزادند همچنين بر مبناي اعلاميه جهاني حقوق بشر من از حق فعاليت همه گروههاي سياسي از كانون نويسندگان و جريانات لائيك و انجمن حجتيه و چه نقطه مقابل آن جرياناتي كه متفكريني مانند مصطفي حسيني طباطبايي* او را نمايندگي ميكند و از عجايب اين بود كه باصطلاح آن روز در دادسرا اتهامي كه به آنها زده شد اين بودكه تشكلتان غير قانوني هست يعني كساني كه جمع شدند و نماز جمعه خواندند اين تعبير شده به يك اجتماع غير قانوني در حالي كه طبق قانون اساسي تشكيل اجتماعات آزاد است و اتفاقاً منظورش هم اجتماعات و متينگهاي سياسي است در اجتماعات مذهبي كه اساسا احتياجي به قانون ندارد و طبعا آزادند من قبلا گفتم (بايد از حق فعاليت همه اينها دفاع كرد چه انصار حزب الله، چه نهضت آزادي، چه كانون نويسندگان و جريانهاي لائيك چه آقاي طباطبايي و امثال آن، چه انجمن حجتيه)
اما اينكه اينها در حكومت باشند يا نباشند اين تابع خواست مردم است يعني همانطور كه آيتالله خميني خودشان فرمودند كه پدران ما نميتوانستند براي ما تعيين تكليف كنند يعني هر نسلي خودش بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. بنابراين ايشان هم يك ارشادي كرده و هم توصيهاي كرده اند اما اين كه در قدرت و حكومت باشند يا نباشند از طريق انتخابات آزاد نمايندگان خودشان در يك پارلمان برميگزينند و اين نمايندگان از گروهها و جريانان مختلف ميتوانند در تصميمسازيها و تصميمگيريها و سرمايهگذاريها مشاركت داشته باشند يا در بقيه بخشهاي حكومت حضور پيدا كنند. اينكه اينها در حكومت باشند يا نباشند تابع راي مردم است نه تابع توصيه و نظرات ارشادي ايشان. البته نظرات ارشادي ايشان محترم و حجت هستند براي كساني كه طبعا علاقمند و مريد ايشان باشند.
سجادي: بسيار خوب اما بلافاصله اينجا سوالي كه پيش ميآيد اين است كه شما تاكيد كرديد كه چه از بعد حقوق بشري و چه از بعد همان طرح اكوسيستم اجتماعي كه شما به آن تاكيد كرديد انجمن حجتيه حق دارد در چارچوب قانون فعاليت كند اينجا آيا من ميتوانم اين سوال را بلافاصله بپرسم كه فكر نميكنيد همين ادعا را فرقه بهائيت هم بتواند مطرح كند. مايي كه متاسفانه مورد برخورد دوستان واقع شديم حالا بر اساس همين ادله حقوق بشري به ما هم اين حق داده شود. آيا اين درست است آقاي باقي؟
باقي: البته اين موضوع به نظر من آنقدر هم اهميت دارد كه ميشود بطور مستقل روي آن بحث كرد چون يك بحث حساس و پيچيدهاي دارد اما بدون شك بهائيت هم در صورتي كه به عنوان جريان فكري مطرح شود هيچ منعي نبايد براي فعاليتش وجود داشته باشد جالب اين است كه حتي مقامات قضايي جمهوري اسلامي هم گرچه بارها و بارها (مطرح شده كه بهاييها كه تعدادي از آنها هم در زندان هستند) اعلام كردهاند كه بهائياني كه در زندان هستند به دليل اعتقاد مذهبيشان نييست بلكه به دلايل سياسي زندان هستند در واقع تلويحاً اين را پذيرفتهاند كه نميشود بهايي ها را حتي به دليل عقايدشان اين حق را از سلب كرد اين كه در در عمل چه اتفاقي ميافتد و در واقع خلاف اين رخ مي دهد بحث ديگري است اما به هر حال مسئولان جمهوري اسلامي وقتي اعلام ميكنند اين افراد به دليل عقيده شان در زندان نيستند يعني پذيرفتهاند كه نمي توان افراد را به دليل عقيدهشان محروم كرد و يا محكوم كرد. بعد هم من معتقدم اين اصلي كه گفته شد عام است ولي طبيعتاً بايستي در چارچوب قوانين رسمي پذيرفته شود اگر هم قوانين مشكلي دارد بايد تغيير كند درست است بايستي قوانين را هم در جاي خودش تغيير داد.
سجادي:بسيار خوب جناب آقاي تفرشي همان طوري كه ملاحظه فرموديد آقاي باقي در ضمن صحبتهايشان اشارهاي داشتند به تقرب فكري كه بين سكولارها و حجتيهاي ها از اين حيثيت است كه انجمن حجتيه هم در سطح نهايي نگاهش به دين يك نگاه مينيمال است اما آيا با اين مطالب همدلي داريد كه آن سكولاريزمي كه ما ميشناسيم با اين دين مينيمالي كه از طرف انجمن حجتيه شناخته ميشود بيشتر متكي به ظواهر و شعائر ديني است تا مباني دين؟
تفرشي:انجمن حجتيه نه تنها تا قبل از انقلاب بلكه بسياري از انجمنيها معتقدند كه اساساً حكومت اسلامي در زمان غيبت نه تنها غير جايز بلكه ممكن نيست. فرد غير معصوم چه شاه باشد چه ولي فقيه به دليل اينكه جايزالخطا و واجب الخطا هست در زمينه سياست نميتواند اختياراتي داشته باشد كه امام معصوم دارد به اين دليل كه امام معصوم داراي عصمت است و فرد غير معصوم هر كه ميخواهد باشد چه مجتهد چه مقلد چه شاه چه ولي فقيه، جايزالخطاست اگر به اين نكته هم توجه كنيم اينها هم به نوعي به سكولاريزم معتقدند كه نبايد حكومت را بدست نيروهاي مذهبي سپرد ولي از اين جهت افراد طرفدار آن و يا سكولار از اين جهت انجمن حجتيه و انجمن هاي طرفدار كار اجتماعي به نام دين مخالفند اما اينطور نيست كه اعتقاد نزديك دارند چون انجمنيها اعتقاد دارند جامعه بايد اسلاميتر و انسانيتر باشد مشكلي از اين جهت ندارند و شايد از اين جهت كارشان با سكولار ها متفاوت باشند. نكته ديگر اين است كه در اتهاماتي كه در ماه هاي اخير به انجمن حجتيه به عنوان عامل پشت پرده در تحولات اجتماعي و سياسي ايران داده شده شايد يك مسئله را بشود مورد نظر قرار داد و اينكه برخي از كساني كه انجمن حجتيه را متهم ميشمارند معتقدند كه انجمن حجتيه و تفكر منسوب آن باعث شدهاند كه يك عده زيادي از سياست زده شوند و انفعال سياسي نيرو هاي انقلابي به شيوهاي كه انجمن حجتيه ميطلبد معتقدند موجب كاهش راي طرفداران نهادهاي چپ اقتدارگرا شده اين به اين معني نيست كه طرف مقابل را گرفتهاند اين يعني اينكه جامعه رو به انفعالات سياسي است تقصير اين مسئله را نبايد به گردن انجمن حجتيه گذاشت به همين جهت نبايد سوء رفتار از انجمن حجتيه گفت اگر چه ممكن است هم زباني هم با همديگر داشته باشند.
سجادي:خيلي ممنون . با توجه به اينكه فرصت رو به اتمام است من اجازه مي خواهم از شما جناب آقاي باقي آخرين سوال داشته باشم. شما بعد از اينكه آن دو كتاب معروف خودتان در خصوص حزب قاعدين يا همين انجمن حجتيه را نوشتيد به عنوان يكي از بزرگترين تخريب كنندگان حجتيه شناخته شديد. در آن مقطع اما بعد از سال 76 مشاهده شد كه تجديد نظر روي آن نوشته كرديد از سوي برخي از جناحهاي سياسي و روزنامههاي آنها متهم به تجديد نظر طلبي شديد. ديدم كه يكي از نشريات صراحتاً گفته بود كه همدلي امروز آقاي باقي با انجمن حجتيه صرفا بخاطر آن اختلاف نظري است كه با مسئله ولايت فقيه دارد و چون انجمن حجتيه ولايت فقيه را قبول ندارد آقاي باقي امروز باصطلاح به انجمن حجتيه اقبال نشان داده فكر ميكنم اينجا بهترين فرصتي است كه شما خودتان اين مسئله را باز كنيد.
باقي: عرض كنم اين كتاب در سال 1362 منتشر شده يعني 22 سال پيش خب در يك جو كاملاً انقلابي در اقتضاي سن يك جوان انقلابي منتشر شد طبيعتاً در آن زمان ادبيات كتاب متاثر از فضاي مسلط جامعه بود. بنابراين گرچه آن كتاب مستند است و مدارك آن همچنان به قوت خودش باقي است اما آن چيزي كه بيش از همه موجب رويگرداني و رنجش خود من شد ادبيات اين كتاب بود. روي هم رفته نه بعد از سال 76 بلكه براي اولين بار در كتاب بررسي انقلاب ايران كه چاپ اول آن در سال 1370 منتشر شد به اين كتاب انتقاد كردم و گفتم كه اين كتاب مشكلاتي از جمله زبان و ادبياتش دارد. و در سال 76يا 77 به مناسبت چهلم آيت الله حلبي به صورت مبسوطي به آن پرداختم و گفتم يك ادبياتي كه در برچسبزني تعابير ناخوشايندي كه در مورد انجمن در آن بكار رفته بود بيشتر مطرح بود و اين در واقع از ارزش علمي كار تحقيقي بشدت ميكاهد و اساساً نه تنها غير علمي بلكه ضد علمي است و دوم اينكه نسبت به بخشي از بحث هاي تئوريك آن كتاب تجديد نظر صورت گرفته بطور مشخص هم در يكي از گفتگوهايي كه مدتي پيش داشتم توضيح دادم كه در آن كتاب هنگامي كه من ديدگاه انجمن حجتيه درباره ولايت فقيه را نقد ميكردم در حقيقت من از نظريه ولايت فقيه دفاع مي كردم كه دفاع من بر مبناي تحقيق و مطالعه نبود بلكه من نظريه ولايت فقيه را تعبدي و براساس رفتارهاي مريد و مرادي و ارادتي پذيرفته بودم. اما هر چه كه بيشتر مطالعه كردم بيشتر به ضعفهاي ولايت فقيه آن هم از ضعفهاي ولايت فقيه نصبي كه امام خميني اعتقاد داشتند نزديك شدم. و طبيعي است كه در اين بحث تجديد نظر كردم و به ديدگاه گذشته در مورد ولايت فقيه اعتقاد نداشتم فكر نميكنم اين تجديد نظر گناه باشد كما اينكه همه كساني هم كه به نوعي اين اتهامات را ميزنند بدون شك ديدگاه هاي آنها نسبت به 10يا 20 سال پيش آنقدر متفاوت است كه آنها را هم ميشود در زمينه هاي ديگر متهم به تجديد نظر طلبي كرد. اما تجديد نظر در صورتي كه بر مبناي پژوهش باشد و رو به تكامل باشد گناه نيست بلكه ستودني است. در واقع ما از يك نظريه تعبدي به سمت يك نظريه تعقلي حركت كرديم و همانطور كه شما مي فرماييد مورد سرزنشهايي هم قرار گرفت از جمله كتابي كه اخيراً يكي از نويسندگان بنام آقاي رسول جعفريان هم نوشتهاند ايشان اشارهاي كرده اند كه كتاب حزب قائدين در تيراژ 85 هزار نسخه در سال 62 در مورد انجمن حجتيه منتشر شد و ضربه سنگيني به اين گروه زد ولي خوب اشاره كردهاند كه نويسنده بعداً از ديدگاهش برگشته. البته در مقالات متعددي در نشر جبهه روزنامه انصار حزب الله و روزنامه كيهان بارها در مقاله مفصل و كاملي اين تحليلها را داشتهاند.
سجادي: بسيار خوب من به عنوان جمعبندي ميخواهم بگويم آيا هر دو نفر شما كارشناسان محترم قائل به اين هستيد كه محصول صحبت هايي كه در اين چند دقيقه در خدمت بوديم به اين جا ختم ميشود كه بعد از تكيه بر آن حرفي كه اول برنامه زدم عده اي از دوستان در ايران پيروزي را در انتخابات اخير خيز خزنده انجمن حجتيه براي تصدي مصادر حكومتي تلقي كردند اما محصول اين صحبتهاي امروز شما (آقاي باقي و آقاي تفرشي) در واقع اين است كه باز ميگردد به تئوري توطئه و از اساس چنين چيزي واقعيت ندارد. نمي دانم اين نتيجهگيري درستي از اين بحث ميتواند باشد.
تفرشي: بله كاملاً به نظر من درست است كمااينكه همان طوري كه جناب آقاي باقي فرمودند به فرض صحت اين تئوري سرا پا غلط باز هم با تغييرات سياسي اخير در ايران و بخصوص ماههاي اخير در ايران و فكر اينكه كه انجمن حجتيه توطئه كرده پاسخگوي مسائل و مشكلات جامعه ما نيست و بايد به صورت عميقتر به آن پرداخت. به فرض صحت كه صحت ندارد.
سجادي: جناب باقي شما همدلي با اين نتيجهگيري داريد؟
باقي: كاملاً . آنچه كه شما و جناب آقاي تفرشي فرموديد در واقع موافقم و اين جمعبندي شما بيانگر بخشي از بحثهايي بود كه تاكنون داشتهايم.
سجادي: خيلي ممنون. من اجازه ميخواهم تشكر كنم از شما كه اين فرصت در اختيار بينندگان شبكه تلويزيوني قرار داديد اميدو ارم كه اين بحثها بتواند مفيد و راهگشا باشد
باقي: اميدوارم كه اين بحث ها بتواند مفيد و راهگشا باشد.
تفرشي: خيلي متشكرم از اينكه اين فرصت در اختيار من گذاشتيد.
فكر ميكنم كه اين بحث ها براي مخاطبين مورد استفاده واقع شود.
--------------------------------------------------------------------
* من به عنوان فردي كه در حال حاضر فعاليت اصلي او در حوزه نظري و عملي حقوق بشر است و رياست انجمن دفاع از حقوق زندانيان را به عنوان يك نهاد فعال مدني بر عهده دارد طبيعي است كه دغدغه ويژهاي در خصوص زندانيان دارم و از هر فرصتي براي طرح مسايل آنان استفاده ميكنم. در كمترين مناسبتي كه در مصاحبه فوق دست داد از فرصت استفاده كردم و دوبار به طرح خبر بازداشت آقاي مصطفي حسيني طباطبايي به همراه جمعي ديگر پرداختم تا از طريق يك رسانه صوتي و تصويري و سراسري به اين بهانه اطلاعرساني درباره حادثه دستگيري آنها كرده باشم.