صاعقه در آسمان حقوق بشر ( در رثای احمد عثمانی)
_او كه ز هجرش فغان
_ پاييز احمد
_ يك روز پر اندوه
_ رخنه در خاک
روزنامه شرق 26/9/1383-16دسامبر2004
جهان فاني و باقي فداي شاهد و ساقي
كه سلطاني عالم را طفيل عشق ميبينم
(حافظ)
در واپسين ساعات روز چهارشنبه 25 آذر نامهاي از سوي يكي از اعضاي ايراني سازمان بينالمللي اصلاحات جزايي PRI دريافت كردم. خبري كوتاه در چند سطر اما بهت آور. خبر همچون صاعقه بود. دقايقي در ماتم از دست دادن دكتر احمد عثماني غوطهور شدم. همه انسانها ارجمندند اما جاي خالي برخي از انسانها به سهولت پر نخواهد شد. قاصد گفته بود: چهارشنبه گذشته 8 دسامبر دكتر احمد عثماني رئيس PRI هنگامي كه از هتل محل اقامت خويش در رباط مراكش خارج ميشد در اثر تصادف با يك اتومبيل جان به جان آفرين تسليم كرد شگفت آنكه اين مرگ خاموش بود چون زندگياش .آری و به رسم سياستمداران فقدان او را در رسانهها بانک نزدند.
آخرين بار در تيرماه سال جاري به همراه هيأتي براي شركت در يك كنفرانس و ديدار با مقامات قضايي به ايران آمده بود. يكي از همراهانش درنشستي كه از سوي انجمن حمايت از كودكان برگزار گرديده بود اطلاع داد كه وي قصد گپ و گفتگو با مرا دارد. همان روز، به همراه ملتزمين ركابش به دفترمان آمد.
پس از ساعتي خواست خلوت كنيم. حدود 6 ساعت با هم بوديم اما گويي برابر با يك عمر بود. زيرا علاوه بر شرح تاريخچه و فعاليتهاي PRI و مسايل و مشكلات عديده سازمان به تفصيل از زندگينامه خويش گفت و از من پرسيد. در سيماي 60 ساله او رنج قرن به وضوح مشاهده ميشد اما تبسم شيرينش اين رنج را پنهان ميساخت.
احمد عثماني در دوران فعاليت دانشجويي 12 سال در تونس زنداني بود. ملاقات او با خانوادهاش مدتها قطع شد احمد تحت شكنجههاي فراواني قرار گرفت اما در نخستين ديدار با همسرش توانست اخبار شكنجه خويش را انتشار دهد. اين خبر در كشور فرانسه كه حامي دولت استبدادي كشور متبوع او بود بازتاب گستردهاي در رسانهها يافت و سرانجام منجر به رهايياش گرديد. ديوارهاي زندان نتوانستند طبق حكم بيدادگاه او را تا پايان عمر در چنگال خويش اسير سازند اما احمد آزاد نبود زيرا انسانهاي فراواني در سرزمينهاي ديگر در بند بودند و يا قرباني قوانين ظالمانهاي ميشدند كه به حبس و ستم آنان جامهي قانون و مشروعيت ميپوشاند. او سنگ بناي فعاليتي را گذاشت كه بعدها به حدي از گسترش توفيق يافت كه به سازمان بينالمللي اصلاحات جزايي شهرت يافت. در بسياري از كشورهاي جهان فعاليتهاي موثري صورت داد و ايده مجازاتهاي جايگزين كه چند سالي است در دستگاه قضايي ايران نيز طرح و تدبير آنرا آغاز كردهاند بي ربط و اثر از تلاشهاي او و يارانش نبود. او هر روز در سفر بود. احمد انساني بود "مهاجر" و "نا آرام". كاروان جامعه بشري از بركت وجود چنين انسانهايي دوام دارد و در برابر سيماي زشت تبهكاريهايي كه گرد ياس و حرمان بر دامان و جان انسان ميريزد. اين ستارهها هستند كه راه و اميدي را در كهكشان تاريك زندگي ميآفرينند. اكنون در بيش از 50 كشورجهان مجازات اعدام لغو شده است و اين موج در اغلب كشورها از دستاوردهاي سازماني است كه او رهبريش را بر عهده داشت. در اقطار و اقصي نقاط عالم همدلان خويش را زير نظر داشت به راقم ميگفت كه از ماجراي مربوط به مقاله اعدام و قصاص آگاهي دارد و گويي از چند سال پيش در تعقيب موضوع بوده است. به همين مناسبت مرا به كنگره جهاني چهار سالانهشان در مونترال كانادا دعوت كرد ام حكايت بازگردانده شدنمان در فرودگاه تهران جمال نداد كه آخرين ديدارمان در تورنتو باشد اما او در افتتاح كنفرانس دويست خويش را فراموش نكردو يادش را فرو ننهاد. او براي سال ديگر در استانبول نيز مرا به مهماني خواند اما اينك خودش مهمان خداست مهمان كسي كه فقط او قادر به قدر داني از يك عمر جهاد در راه حقوق بشر و خليفهي خدا بر روي زمين است. احمد عثماني از جمله انسانهايي بود كه وقتي بار سفر از اين ديار را ميبندد گويي فتوري در جبهه انسانيت ميافتد و وزنه سنگيني از كفه ترازوي پاكي و عطوفت ميكاهد. او در آخرين ديدارمان از فقر هم سخن گفت. از اين كه سازمان او چند برابر ياريگريها و تبرعات سازمان ملل و دولتها و سازمانهاي ديگر هزينه ميكند اما از پاي نمينشيند. او نمودار اين نابرابري را كه در نوشتاري همراه داشت نشان داد اما نمودار او بيانگر نابرابري گستردهتري بود و از فزوني هزينه نارواييها و جنگها و قساوتها در برابر مهربانيها و انسانيت انسان در اين گيتي حكايت ميكرد. همكاران ايراني او زرير مرات و آزاده نيكنام نيز از ارزشهاي وجودي احمد عثماني ميگفتند. او رفت و اين بار گران را براي ما گذارد باري كه خداوند چون بر شانه كوهها نهاد طاقت نياوردند بر شانه انسان نهاد اما فقط قليلي شايستگي آنرا داشتند.
سپاس و درود بيكران نثار روان پاكش باد
عمادالدين باقي
WWW.EmadBaghi.com
_ صاعقه در آسمان حقوق بشر
_ پاييز احمد
_ يك روز پر اندوه
_ رخنه اي در انسانيت
_ فتوري در خاك
_ او كه ز هجرش فغان