مرجعيت علم راهشگاي مسائل ما
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس سياسي «جايگزيني تخيل و توهم به جاي تحليل علمي، از عمدهترين عوامل بدبيني و اتهام در حوزه ارتباط خرد، كلان و حتي در حوزه مطبوعات است.» عمادالدين باقي، نويسنده و روزنامهنگار در گفتوگو با خبرنگار سياسي ايسنا، به كارگيري روشهاي علمي و متكي به مستندات معتبر، عدم اتكا بر “ميگويندها”، “شايعات” و “نقلقولهاي باواسطه” در تحليلهاي سياسي را در سالمسازي فضاي سياسي و رفع سوء تفاهمات، بسيار مؤثر دانست و افزود:
«اعتبار برخي نشريات بينالمللي، نزد دولتمردان و صاحبنظران، به علت وجود واحد رسمياي به نام (Fact Checker) كه ارزشيابي دادههاي گزارشات و مقالات نويسندگان آن نشريات - به ويژه مقالاتي كه مربوط به ديگر كشورهاست - انجام ميدهد (تا آنجا كه به گفتهي وي اين نشريات گاهي صحت مطالب، مقالات و گزارشهاي ارائه شده را از منابع آنها جويا ميشوند.)»
وي با تاكيد بر اينكه حتي اخباري كه بدون واسطه نقل ميشوند، لزوما از دقت كافي برخوردار نيستند، گفت: «از آنجا كه واسطهها ممكن است خبر را به درستي درنيابند، يا ناخواسته آن را كم و زياد كرده، نقل به معني كنند و يا اينكه تحليلهايشان را با خبر درهم آميزند؛ كاربرد روش علمي در تحليلهاي مطبوعات و به طور عام، مرجعيت علم در همه امور ناديده گرفته ميشود.» عضو شوراي مركزي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات، نقل اخبار و تحليلها به روش غيرعلمي و با واسطه را سبب سنگر گرفتن جريان اقتدارگرا در پشت پرده مطبوعات، جعل خبر و خيالپردازي سياسي از سوي آنان دانست و اظهار عقيده كرد: « به اين ترتيب حتي برخي از رجال مؤثر سياسي نيز فريب ميخورند. در حالي كه اگر مرجعيت روشهاي علمي در كار رسانهاي و مطبوعاتي حاكم شود، جايي براي اينگونه جريانات باقي نخواهد ماند.» باقي با اشاره به اينكه تمامي مطبوعات با مرجعيت روش علمي همچنان فاصله دارند، اظهار عقيده كرد:« مطبوعات اصلاحطلب نسبت به مطبوعات غيراصلاحطلب كارنامه درخشانتري دارند؛ چرا كه از حقوق شهروندان به ويژه زندانيان دفاع ميكنند و از ادبيات خشونت، تهديد، حذف، سركوب و تصفيه كه خاص مطبوعات غيراصلاحطلب است، مبري بودهاند.»
وي با تاكيد بر اينكه مرجعيت روشهاي علمي به صورت يك پارادايم، در اكثر امور رعايت نميشود و هنوز به گفتمان مسلط، تبديل نشده است، ادامه داد: «از همينرو نميتوان از مطبوعات اصلاحطلب انتظار داشت كه به تمامي مقتضيات چنين روشهايي عمل كنند.» اين روزنامهنگار با اشاره به مطالعه و بررسييي كه در مورد يكي از روزنامههاي غيراصلاحطلب داشته است، ادامه داد: «اين روزنامه به طور متوسط در مقاطعي يك روز در ميان و در مقاطع ديگري دو روز در ميان، دروغ گفته است.» وي كاهش و حتي عدم گرايش مردم به اينگونه مطبوعات - كه آنها را مطبوعات تندخوي ضداصلاحات ميخواند - را با استناد به تيراژ فروش اين نشريات، طبيعي ارزيابي كرد و افزود:« اين مطبوعات مخاطبين اندكي دارند و ميتوان گفت كه خودشان روزنامهاي را توليد ميكنند و خودشان هم آن را ميخرند.» وي توقيف همزمان بسياري از مطبوعات را كودتاي مطبوعاتي خواند و ابراز عقيده كرد: «پس از آن به علت جو فشار و تهديدي كه بر مطبوعات حاكم شد، آنان قادر به انعكاس آزادانه اخبار نيستند. مردم نيز احساس ميكنند كه حتي در اين روزنامهها نيز خبر و تحليل مفيدي درج نميشود، از اينرو گرايش مردم به مطبوعات اصلاحطلب نيز كاهش يافته است.» باقي در پايان مواردي چون سرخوردگيهاي بوجود آمده در فضاي اجتماعي، اوقات فراغت اندك، كاهش قدرت خريد مردم و ... را نيز در كاهش توجه مردم به مطبوعات مؤثر دانست و افزود: «در چنين شرايطي طبيعي است كه گرايش مردم به رسانههاي بيگانه - كه اغلب صوتي، تصويري بوده، هزينة اندكي را در برميگيرند و در انتشار اخبار و تحليلها محدوديت ندارند - به تدريج افزوده ميشود.