شيشه عمر
دوشنبه 24 شهريور 1382
جبهه مشاركت بمناسبت حمايت از حقوق عباس عبدي و ساير زندانيان يك روز روزه سياسي اعلام كرد. اين بيانيه به امضاي 50 تن از فعالان سياسي، مطبوعاتي و نمايندگان مجلس رسيد. متعاقبا" نيروهاي ملي – مذهبي، نهضت آزادي و عده اي از اساتيد دانشگاه و روزنامه نگاران اعلام حمايت و همبستگي نسبت به روزه سياسي كردند. روز 24 شهريور ماه 82 جلسه افطاري در دفتر مركزي جبهه مشاركت تشكيل شد. در اين جلسه آقايان رضا خاتمي، عزت الله سحابي، ابراهيم يزدي، محسن كديور، همسر محسن سازگارا، عليرضا علوي تبار و عمادالدين باقي سخناني ايراد كردند. متن سخنان باقي به شرح زير است :
انقلاب سال 1357 ايران يك انقلاب عليه ديكتاتوري بود. فراموش نكنيم كه آزادي يكي از اركان سه گانه شعارهاي انقلاب يعني «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بود. بنابراين قرار نبود در دوره پس از انقلاب زنداني سياسي داشته باشيم و افرادي به جرم عقيده و ديدگاه سياسي يا عقيدتي خود ولو اينكه مخالف حكومت باشد زنداني شوند. به همين دليل تعداد زندانيان اهميت ثانوي دارد و در درجه اول حتي اگر يك نفر بخاطر عقيده و ديدگاه سياسي اش زنداني باشد نيز شاخص استبداد است. اين در حالي است كه طبق بررسي هايي كه من تاكنون انجام داده ام و محاسبه كرده ام زندانيان سياسي، عقيدتي و مطبوعاتي تنها در تهران 39 نفر هستند كه بسياري از آنها نام شان براي مردم و حتي فعالان سياسي شناخته شده نيست. در همين جا لازم مي دانم از مردم، دانشجويان و نهادهاي دانشجويي، نهادهاي مدني و احزاب و گروه هاي اصلاح طلب گلايه كنم. گلايه اول اينكه اهتمام كافي به امور زندانيان نمي شود و گلايه دوم اينكه در مورد زندانيان نوعي تبعيض روا داشته مي شود و برخي افراد كه گرايش سياسي يا ايدئولوژيك نزديك تري با نهادها و مطبوعات دارند نام و
اخبار شان بيشتر مطرح مي شود.
نكته ديگر اينكه هنگامي كه در چنين محافل و جلساتي از زندانيان سخني گفته مي شود نبايد زندان به القاي ترس بينجامد. جناح سركوبگر هيچ پايگاه اجتماعي و محبوبيتي ندارد و تنها ابزاري كه از آن براي ايجاد انفعال و ارعاب در مردم و اصلاح طلبان استفاده مي كند زندان است. اگر اين تنها ابزار را از آنها بگيريد ديگر هيچ قدرتي ندارند و 24 ساعت دوام نمي آورند پس زندان شيشه عمر آنهاست و بايد اين شيشه عمر را شكست و اين ابزار را از آنها گرفت. يكي از راههايش همين است كه به امور زندانيان اهتمام داشته باشيم و ابتكاراتي مانند روزه سياسي و اين تجمعات تكرار شود و گسترش يابد تا هزينه زنداني كردن را بالا ببرد. البته اين شيوه هاي فشار و زندان جواب نمي دهد و نتيجه اش معكوس است و فقط ممكن است در كوتاه مدت در برخي افراد ارعاب و انفعال موقت ايجاد كند. تجربه 18 تير 78 نشان مي دهد كه اگر حركت هاي اعتراضي در آن زمان سركوب شد اما مسئله حل نشد و چهار سال بعد در وقايع خرداد و تير ماه امسال ديديم كه همان حركت از همان نقطه و در سطحي
وسيع تر، گسترده تر، خشن تر و در مدت زمان طولاني تر تكرار شد و به شهرستان ها هم كشيد.
اگر امروزه ايران با تهديدهاي خارجي روبروست و يا قطعنامه شوراي حكام عليه ايران صادر مي شود و مجموعه اقدامات خارجي عليه ايران، مستقيما" محصول اوضاع داخلي است. كارگزار يا كارگزاران فشار و سركوب خيال مي كنند كه وقايع خارجي و جريانات داخلي دو موضوع جدا از هم هستند كه بدون رابطه با يكديگر اتفاق
مي افتند در خارج عده اي عليه ايران توطئه مي كنند و در داخل هم وقايعي رخ مي دهد اما اگر شما امروز
مي بينيد ژاپن و استراليا كه از دوستان ايران بوده اند يا رابطه خصمانه اي نداشتند پيشنهاد دهنده قطعنامه
ضرب الاجل دادن به ايران مي شوند به دليل اين است كه آنها روي اوضاع داخلي ايران مطالعه دارند و
دريافته اند كه اوضاع ايران به سوي انفجار مي رود و نارضايتي ها به اوج رسيده و هر آن ممكن است تحولي رخ دهد لذا مي خواهند دورنگري كنند منافع آينده و سهم خود را از حالا تضمين كنند. همين سركوبگري و رفتارهاست كه آنها را به اين نتيجه رسانده. اگر سولانا پس از بازگشت از ايران و با وجود اينكه ايران اعلام
مي كند پروتكل الحاقي منع توليد سلاح هاي هسته اي را امضا مي كند اما باز هم او و برخي مقامات اروپايي مي گويند نه تنها ايران بايد پروتكل را امضا كند بلكه بايد كل فعاليت هاي هسته اش را متوقف كند و حتي براي كارهاي صلح آميز هم ايران را از داشتن تكنولوژي هسته اي منع مي كنند به اين دليل است كه مي گويند رژيم ايران غيرقابل اعتماد است. چرا؟ به دليل همين رفتارهاي داخلي است. آنها مي گويند رژيمي كه با شهروندان خود چنين رفتار مي كند و قوانين خود را و حقوق آنها را زير پا مي گذارد و زنداني مي كند يا با زندانيان اين همه غيرقانوني رفتار مي كند چگونه به مردمان ديگر رحم خواهد كرد؟ آن قدر اخبار توقيف و زنداني كردن هر روز از ايران به جهان صادر مي شود كه در افكار عمومي مردم دنيا ايران به زندان و توقيف شناخته مي شود و روشنفكران و نويسندگاني كه حتي ضد آمريكايي هستند عليه ايران موضع دارند و افكار عمومي دنيا را به اينجا رسانده اند كه بايد براي نجات مردم ايران كاري كرد.
از اين رو بزرگترين بر انداز و دشمن جمهوري اسلامي نه امريكاست، نه سلطنت طلبان و نه گروه رجوي بلكه بزرگترين دشمن آن در درون خود نظام است يعني جريان ها و عواملي كه سركوب و زندان را همچنان ادامه
مي دهند. زنداني كردن منتقدين بيش از اينكه بيانگر قدرت باشد نشانه ضعف و ناتواني و نابردباري است. ما آخرين كساني هستيم كه به زبان مدنيت حرف مي زنيم و براي اعلام اعتراض خود از روشهايي چون روزه سياسي و تجمع و نظاير آن استفاده مي كنيم. اگر به اين روش ها تمكين نكنند در فرداي بسيار نزديك بايد با زبان قهر و خشونت مواجه شوند كه ياراي مقابله با آن را ندارند. هر چند رفتارها به گونه اي است كه گويي اين جماعت كار خود را تمام شده و خود را رفتني مي بينند و عزم آن دارند كه زمين سوخته تحويل دهند. انشاء الله كه فرصت اين كار را نخواهند يافت.
* اين متن از روي يادداشت هاي يك خبرنگار و يادداشت هاي خود سخنراني تنظيم و بازنويسي شده و ممكن است برخي عبارات دقيقا" منطبق با آنچه در جلسه افطاري ايراد شده نباشد اما عمده مطالب همان است.