نقد يك حكم اعدام:راه بيبازگشت
سه شنبه 22 مهر 1382
روزنامه شرق- سرمقاله
منتقدين مجازات اعدام يكي از مواردي را كه در فهرست دلايل خويش ميآورند اين است كه مجازات اعدام برگشتناپذير است در حالي كه احتمال وقوع خطا در تشخيص و قضاوت وجود دارد و اگر كسي به خطا اعدام شد ديگر نميتوان جان او را بازگرداند. در اين زمينه آمارهاي فراواني از كشف خطاي قضاوت پس از اعدام در كشورهاي مختلف ارائه شده است. پرونده افسانه نوروزي يكي از مصاديق قابل مطالعه از همين منظر به شمار ميآيد كه هنوز حكم اعدام وي اجرا نگرديده است.
1 – افسانه نوروزي به نوشته دخترش در نامهاي به رئيس قوه قضائيه، يك زن خانهدار و فردي غيرسياسي است كه حتي سواد كافي براي مطالعه كردن نداشته بنابراين، پرونده شخص او به عنوان يك مورد غيرسياسي و در زمره اشخاص عادي با جرم عادي مصداق مناسبي براي بررسي است.
2. افسانه نوروزي بيش از 5 سال است كه زير حكم اعدام بوده و به تازگي حكم صادره عليه او در ديوانعالي كشور تائيد شده است. اگر داستان پرونده او به مطبوعات كشيده نشده بود و در همان سالهاي اول محكوميت، اعدام گرديده بود شايد اساساً به عنوان يك مسئله هم در جامعه مطرح نميشد وجان يك انسان گرفته شده بود و اتفاقي و مخالفتي هم برنينگيخته بود كه موضوع بعدي (يعني عدم امكان اعاده جان او) عنوان گردد.
3 – اكنون كه در يكسال اخير جزئياتي از پرونده وي انتشار يافته است، قضاوت جامعه بر عدم استحقاق چنين مجازاتي براي افسانه نوروزي است. به ويژه زنان را در موجي از اضطراب فرو برده و اين مشكل را به وجود آورده است كه اگر آنان در صورت تعدي و تجاوز از خود دفاع كنند مجرم و محكوماند و اگر دفاع نكنند نيز محكوم خواهند بود و حيثيت خود و خانوادهشان را به باد خواهند داد.
4- ماده 626 قانون مجازات اسلامي آمده است: «در مورد هر فعلي كه مطابق قانون جرم بر نفس يا عرض يا مال محسوب ميشود ولو اينكه از مأمورين دولتي صادر گردد هر گونه مقاومت براي دفاع از نفس يا عرض يا مال جايز خواهد بود.»
بديهي است كه در مورد افسانه نوروزي دفاع از عرض مصداق دارد و مأمور دولتي بودن متعرض نيز مانع دفاع نميشود. در ماده 627 ميگويد: «دفاع در مواقعي صادق است كه:
الف: خوف براي نفس يا عرض يا ناموس يا مال مستند به قرائت معقول باشد...»
و در ماده 629 آمده است: «در موارد ذيل قتل عمدي به شرط آنكه دفاع متوقف به قتل باشد مجازات نخواهد داشت:
الف: ... دفاع از هتك ناموس خود و اقارب.
ب: دفاع در مقابل كسي كه درصدد هتك عرض و ناموس ديگري به اكراه و عنف برآيد...»
5 – مطابق شريعت اسلام و قاعده مأخوذ از سخن پيامبر كه ميفرمايد «ادرء الحدود بالشبهات»، با وقوع هر نوع شبههاي، اجراي حدود و حتي قصاص متوقف ميشود زيرا جان آدمي را نميتوان بازيچه احتمالات هر چند نيرومند قرار داد و لذا در چنين مواردي اصل استناد به علم قاضي كه مورد اختلاف است حتي اگر علم قاضي حجت بود نيز منتفي است. در پروندهاي كه يك قاضي و يك بازپرس مرتبط با پرونده رأي به بيگناهي متهم دادهاند، آيا براي القاي شبهه در حكم اعدام كفايت نميكند؟
6 – مقتول به نام مقدم، رئيس اداره اماكن نيروي انتظامي كيش بود. همسر افسانه نوروزي به همراه زن و دو فرزندش به عنوان ميهماني به منزل مقدم در كيش ميروند. همسر افسانه نوروزي كه شغل اقتصادي آزاد داشت به خاطر يك امر فوري و كاري ناگزير از بازگشت سريع ميشود و چون قصد داشته روز بعد به كيش بازگردد، خانوادهاش را به همراه نميبرد و بر اثر اعتماد دوستي آنها را در خانه ميزبان ميگذارد. بنابر آنچه در پرونده موجود است ميزبان با استفاده از فرصتي كه فرزندان نوروزي جهت بازي به خارج از خانه رفته بودند وسوسه ميشود و مبادرت به عملي مينمايد (و ظاهراً در خانه را هم قفل ميكند) كه افسانه نوروزي براي دفاع از خود به ناچار متوسل به چاقو ميشود. بنابراين اگر مسير ماجرا آشكار باشد ديگر علم قاضي چه معنايي دارد؟
7 – قاتل يك فرد عادي و غيرسياسي و مقتول داراي منصبي در منطقه بوده كه همگان از او حساب ميبردند. نكته درخور توجه اين است كه تاكنون از اعلام هويت مقتول نيز طفره رفتهاند. در چنين مواردي آيا احتمال اعمال نفوذ در روند تحقيقات پرونده و ارائه دادههاي نادرست وجود ندارد؟
8 – يكي از نكات قابل درنگ در مجازات اعدام اين است كه اگر مقتول (يا حتي قاتل) داراي نفوذ و يا قدرت سياسي يا حمايت عوامل يا نهادهايي باشد آيا به تضييع حقوق طرف ديگر نميانجامد خصوصاً در صورتي كه محكوميت يك فرد به خاطر انتساب او به يك سازمان موجب آسيبرساندن به اعتبار يك مجموعه يا سازمان گردد آيا ممكن نيست كه مصلحتانديشي براي تبرئه يكي و مجرم شناختن ديگري دخالت كند؟ در مورد مانحن فيه، تبرئه قاتل به معناي مجرميت مقتول و در نتيجه آسيب رسيدن به شئونات يك نهاد است لذا براي تبرئه مقتول چارهاي جز محكوميت قاتل نميبينند.
9 – در پايان بايد يك عبرت اخلاقي هم از اين ماجرا گرفت و بايد به خودسازي و ترويج اخلاق بيش از اين اهميت داد. احتمال لغزش يك انسان مومن و درست كردار نيز در برابر برخي وسوسهها وجود دارد و ارتكاب يك گناه به معناي فاسد بودن او نيست. در لحظه غلبه برخي شهوات و وساوس، عقل زائل ميشود و تمرين تقوا و خود نگهداري براي همگان به ويژه صاحبمنصبان امري ضروري و حياتي است.
برخي بانوان نيز با حفظ حريم و دورانديشي و پرهيز از پارهاي كنشهاي وسوسهگرانه كه بسترساز گناه و خطاي ديگران است ميتوانند مانع چنين وقايع غمباري گردند.